✍️طاهره فرازمند_دکتری جامعه شناسی
همانطور که می دانید ،انسان ذاتا در صدد یافتن راه هایی برای بهتر زیستن و زندگی طولانیست.همیشه در حال مقابله با محدودیت و شکست ها برای ساختن زندگی شیرین و نهایتا رسیدن به پیروزیست .
هر چند نحوه ی مبارزه و میزان تاب آوری هر فرد با توجه به نیروهای بالقوه، شرایط محیطی و استمرار مشکلات متفاوت است اما برخی انسان ها دارای قدرت و توانایی محدودی برای مقابله با مشکلات هستند و گاهی راه رهایی را در فرار از موقعیت دشوار میبینند و تسلیم سرنوشتی تلخ میشوند.
از نظر این افراد هنگامیکه مشکلات به اوج خود می رسد دیگر راهی پیش روی خود باز نمی بینند و تسلیم سرنوشت می شوند.
سیستم های حمایتی روانی مانند خانواده و خویشان متوجه تغییر خلق او نمیشوند، فرد دچار روان نژندی شده گوشه عزلت بر میگزیند و ارتباط خود را با دنیای بیرون محدود و محدودتر مینماید. سرانجام در لحظه بحرانی دست به نابودی خود میزند.
گاهی اوقات فقدان ارتباطات اجتماعی و روابط شخصی سبب آشکار شدن ناامیدی شخصی میشود. خودکشی علائم پایانی یک تجربه ناخوشایند است که میتوان آن را بعنوان داستان یک مرگ از پیش اعلام شده در نظر گرفت.
خودکشی وقتی از سوی کودکان و نوجوانان انجام شود ،تبعات جدی تری برای جامعه به همراه دارد.
هر جامعه ای ،در هریک از دوره های تاریخی خود طرز تلقی معینی از خودکشی را داراست.
نوجوانان و جوانان چرا دنبال طناب دار می گردند!؟ چرا دنبال ابزارهایی می گردند که بوسیله آنها خودشان را رها کنند و به این خستگی های مفرط پایان دهند!؟
دقايق و لحظات قبل از خودکشی چه بر آنها گذشته است….شما میگوید چه کسی دلشان را شکسته است؟؟چرا تا به این حد رنجور شده اند که مرگ را بهتر از زندگی می دانند!؟و می خواهند تن های خسته خود را از روح رها کنند!
اما رهایی از چه چیزی؟ چه مشکلی باعث شده تا روح و ذهن آنها اینقدر آزار ببیند که مجبور به گرفتن تصمیمی غم انگیز برای خلاصی از چالش های درونی خود شوند!؟
بیکاری، فقر، محرومیت اجتماعی، خشونت خانگی، ناامیدی ، سرپناه نامناسب، فقدان حمایت اجتماعی و انتظارات برآورده نشده می توانند خطر خودکشی را افزایش دهند.
آری خودکشی، فریاد زدن ناامیدی و درخواست کمک است و معادل جلب توجه نیست. خودکشی پدیده ای است که حاصل تعامل عوامل مختلف زیستی، روانی، اجتماعی ، فرهنگی و معنوی است.
خودکشی حاکی از تجربه دردی عمیق، نومیدی و یاس بوده و غلبه درد، ترس و ناامیدی را بر امید نشان می دهد و قادر است صدمات جبران ناپذیری را بر پیکره جامعه وارد کند.
هر چند خودکشی از آسیب های مهم فردی است، اما همه می دانیم در دل شرایط اجتماعی رخ می دهد و یک آسیب جدی است که تاثیرات مخرب اجتماعی آن بر خانواده و جامعه قابل محاسبه نیست و به طور میانگین، به دنبال هر خودکشی ، صدها نفر تحت تاثیر قرار می گیرند.
سوال اینست؛ آیا فعالان حوزه بهداشتِ روان و آسیب شناسان اجتماعی، دراین خصوص چاره ای اندیشیده اند و مهارت لازم را در حیطه مقابله با خودکشی دارند تا خودکشی با این وسعت وعمومیت صورت نگیرد؟
آیا از طریق آموزش وپرورش، دانش، مهارت، شایستگی و کیفیت های مطلوب رفتار با منش به فرد آموخته شده است.؟ آیا روانشناسان توانسته اند میزان خودباوری، خودشناسی و کنترل افکار و ساختن باورها و ذهنیت های درست را در بین قشر جوان ارتقاء دهند!؟ آیا آموزشهای تخصصی ومهارت های فردی برای بالا بردن میزان اعتماد به نفس و چگونگی مبارزه با ذهنیت ها و افکار منفی در راستای ارتقاء خودباوری در مدارس برای قشر مخاطب صورت گرفته است؟ تا چه اندازه جامعه ما بر آموزش و پیشگیری تأکید دارد و چقدر در این حوزه توانسته است مثبت و موثر عمل کند!؟
#آموزش_همیشه_مقدم_بر_درمان_است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0